توسعه
پایدار به مفهوم حرکت بر محور انسان-محیط است و توسعه امکانات اقتصادی با
توجه به ملاحظات محیطی و عدالت اجتماعی را مورد توجه قرار می دهد. توسعه
پایدار پس از مشکلات ایجاد شده از توسعه صرفا اقتصادی پس از جنگ جهانی مطرح
گردید. جایی که توسعه بی رویه باعث اختلافات طبقاتی و مشکلات زیست محیطی
عدیده ای شده و مسیر توسعه به ابعاد محیطی و اجتماعی کمتر از اقتصادی بها
داده بود.
با توسعه روزانه شهری شدن زندگی بشر مفاهیم مربوط به توسعه پایدار به این حیطه وارد گردید و توسعه پایدار شهر محصول نگاه های جدید به عدالت اجتماعی,فضایی و محیطی نسبت به شهر است. شهرها در سال 2020 جمعیتی معادل 75 درصد کل جهان را در عینی در خود جای خواهند داد که تقریبا 2 درصد از فضای شهری را در اختیار دارند. بنابر این این تراکم عجیب و بی سابقه جمعیت و نیاز عمومی به جذب منابع اساسی منجر به بهره برداری های غیر طبیعی از منابع محلی و استثمار منابع همسایگی خواهد شد. آثار این توسعه با پس ماند های غیر قابل پیش بینی به جای مانده از شهرها ادامه داشته و آلودگی ها و بیماری ها و گونه های زندگی حاشیه ای جدید محصول این توسعه خواهد بود.
اما توسعه پایدار شهری به عنوان جزئی از توسعه پایدار بر پایه استفاده معقول از منابع طبیعی استوار شده است و در این نوع توسعه ملاحظات سه گانه, محیطی, اقتصادی و اجتماعی در کنار هم لحاظ خواهد شد.بنابر این شهر پایدار برآمده از فرایند توسعه ای است که هنیت و امکان ارتقای همیشگی سلامت اجتماعی - اقتصادی بوم شناسانه شهر و منطقه را فراهم کرده و این ذهنیت و امکان را به عینیت و اقدام مبدل ساخته است.
بنابر این راه کارهای زیر به عنوان راه کارهای توسعه پایدار شهری مطرح است :
1- حداقل سازی پیامد های زیست محیطی
2- حداقل سازی مصرف منابع تجدید ناپذیر
3- بهره برداری از منابع تجدید پذیر
در این مسیر به ناچار سیاست هایی مثل کاهش اتکا به خودروی شخصی, افزایش فشردگی کالبدی در توسعه شهری, حفاظت و احیای نظام های طبیعی در شهر و منطقه پیرامونی, کاهش مصرف منابع و تولید آلودگی در شهر و منطقه, بهبود زیست پذیری اجتماعات بشری, پایندگی و تقویت اقتصاد شهری و اصلاح نظام اداری و حکمرانی شهری, بایستی اعمال شود تا شهر به سمت پایداری هدایت شود.
مطلب برگرفته از سایت مدیریت مرجع شهری به آدرس
http://urbanmanagement.ir/?Type=Modules&Module=TextModule&Code=108
پیش فرض های توسعه پایدار شهری:
در راستای تحقق توسعه پایدار شهری می بایست شرایطی فراهم شود تا امکان بستر سازی توسعه پایدار انسانی و بهبود رفاه اجتماعی شهروندی، فراهم گردد که در این بستر می توان به برقراری عدالت اجتماعی(هاروی، 1376: ص110- 99) طراحی اقلیمی هماهنگ با محیط زیست انسانی (بحرینی، شیعه، 1380)، تقویت ساختارهای همبستگی اجتماعی همچون تعهد و مسئولیت پذیری، تقویت بنیانهای اجتماعی و خانوادگی و احیای محیط زیست همگانی (بحرینی، 1378) وایجاد انتظام ساختاری در فضای شهری برای ادراک زیباشناختی و خوانایی شهری (کوین لینچ، 1381: ص12- 34) و بهبود بهره گیری از فضاهای شهری و افزایش رضایت شهروندی (بحرینی، 1378، ص98- 129) و یکپارچگی بخشی به ساختار بصری محیط و منظر شهری (گوردن کالن، 1377: ص64- 90) اشاره کرد. کمیسیون جهانی محیط زیست نیز الزامات توسعه پایدار را چنین بیان می کند:
مشارکت شهروندان در تصمیم گیری در بستر یک نظام سیاسی
چاره اندیشی برای تنشهای حاصل از ناموزونی توسعه در بستر یک نظام اقتصادی
التزام به ترمیم و حفاظت محیط زیست در بستر یک نظام تولیدی
فراهم سازی الگوهای پایداری از تجارت مالی در بستر یک نظام دانش فنی
ایجاد الگوهایی از تجارت و دارایی در بستر یک نظام بین المللی
وجود انعطاف پذیری و خود اصلاحی در بستر یک نظام مدیریتی
بر این اساس توسعه پایدار شهری در تکوین مفاهیم زیر جنبه کارامدی به خود می گیرد:
الف- بسترسازی عدالت اجتماعی و شهروندی
ب- بستر سازی مشارکت شهروندی و همبستگی اجتماعی
پ- بسترسازی تقویت بنیان نهادهای اجتماعی و بنیان خانوادگی
ث- رویکرد استرتژیک بر پدیداری توسعه پایدار شهری
ج- گسترش آداب و فرهنگ شهرنشینی
چ- مساعدت و سازماندهی ارگانهای دولتی و خصوصی
ح- کارامد سازی سیاستها و برنامه های سیاست گذاری در حوزه کلان شهری
خ- گسترش حقوق شهروندی و بهینه سازی مناسبات مدنی
طراحی پایدار در ساختار شهری بر مینای سه اصل اساسی شکل می گیرد:
اصل اول را می توان صرفه جویی در مصرف منابع دانست که در صدد است تا با مصرف بهینه منابع، میزان کاربرد ذخایر تجدید ناپذیر را در سخت و کارکرد بناهای شهری پایین آورد.
اصل دوم بر طراحی بر اساس چرخه حیات مبتنی است که نتایج و تبعات زیست محیطی کل چرخه حیات منابع ساخت و ساز شهری را از مرحله تدارک تا بازگشت به طبیعت در بر می گیرد.
اصل سوم را طراحی انسانی می دانند که ریشه در نیاز به حفظ عناصر زنجیره ای نظامهای زیستی دارد و تداوم حیات و بقای انسان را در پی دارد. بر این اساس طرحی شهری و معماری پایدار می بایستی کیفیت محیط های کار و زیستی را بهبود بخشد که موجب افزایش بهره وری و کاهش فشارهای روانی انسانی و بهبود شرایط زیستی می گردد که همان مفهوم رفاه اجتماعی و شهروندی را به ذهن متبادر می کند.
دسته بندی نظری دیدگاه های توسعه شهری
1- دیدگاه پرنشیب و آزار دهنده: توسعه پایدار در این دیدگاه به منابع طبیعی به عنوان یک سرمایه نگاه میشود و حداکثر استفاده کردن از آن مورد نظر است. شرکتهای صنعتی چند ملیتی با سرمایههای بیکران بدون کوچکترین توجهی به منابع با ارزش محیطی از آن استفاده میکنند و حتی اگر آلودگیهای ایجاد شده از این گونه فعالیتهای صنعتی به پاره شدن پرده اوزون بینجامد، آنها همچنان به حداکثرسازی سرمایههای خود مشغولند، در این دیدگاه نظرات مخربی وجود دارد و دستهآی به این اعتقاد چسبیدهاند که اگر به هوش و استعداد انسان میدان بدهیم و مخصوصاً این هوش و استعداد را از طریق تکنولوژی بیان نماییم، این قدرت و استعداد انسان میتواند هر گونه مسأله محیطی را حل کند. براساس این نظریه هیچ محدودیتی در زمینه ظرفیت درک انسان وجود ندارد. و این قدرت انسان میتواند هر گونه سیستم محیطی را تحت نفوذ خود درآورد. در این دیدگاه محیط طبیعی براساس سودمندی آن در سیستم اقتصادی ارزیابی میشود و از سوی دیگر توسعه پایدار تنها هم معنی رشد پایدار تلقی میگردد. جایی که توسعه در شکل کاملا خام خود تنها با محصول ناخالص ملی GNP اندازهگیری میشود. دیدگاههای رسمی در زمینه حسابداری بدون تغییر باقی مانهاند. در این گونه دیدگاههای رسمی توجه کال به یک سلسله متغیرهای باریک مانند درآ«د، سرمایهگذاری، سود و صادرات معطوف میگردد. در دیدگاه پرنشیب و آزاردهنده توسعه، ابزار سیساتگذاری به صورت مداوم به حداکثر سازی محصول رشد آن میپردازد. محدودیت این دیدگاه در متن توسعه پایدار عبارت از این است که این دیدگاه با معیار پول نگاه متمرکزی بر سیستم فعالیت اقتصادی دارد. و از نتایج محیطی این گونه فعلاً کاملاًچشم میپوشد. طی دیدگاه رشد رسمی در زمینه اجرای پروژههای شهرهای مانند راههای شهری و تنظیم کاربری اراضی شهری و چگونگی مصرف انرژی، تأثیرات محیی این قبیل پروژهها را بکلی از نظر دور میدارد و هر مشکلی در محیط پیش میآید، بدون توجه به حال خود رها میشود. درباره این امر در کشورهای جهان سوم حتی مسئولی برای رسیدگی به مشکلات وجود ندارد، به عنوان مثال از نتایج توسعه صنعتی در شهرهای ایران مخصوصاً تهران آلودگی هوا که تقریباً بجز محیط زیست هیچ مرجعی خود را مسئول آن نمیداند، و متأسفانه دست محیط زیست نیز از چند طرف بسته شد و عملاً نمیتواند کاری انجام دهد. هم اکنون در شهرهای بزرگ ایران مانند تهران و تبریز و اصفهان و غیره، برجسازیها با مسایلی مواجه شدهاند. به عنوان مثال در تهران برجهای منفردی که در سطح شهر مخصوصاً شمال تهران درست شده از نظر تأسیساتی محیط اطراف خود را دچار مشکل کردهاند . شبکه لولههای آب محلات مختلف براساس مقدار مصرف معمولی جمعیت محاسبه شدهاند، وقتی در نقطهای مصرف قابل توجهی بر این سیستم اعمال میشود، دیگران در مضیقه قرار میگیرند. موارد فوق، نکات بارز دیدگاه پرنشیب و آزاردهنده توسعه پایدار است.به هر حال توسعه پرنشیب و آزاردهنده روشی از توسعه است که طی آن به هر قیمت باید سرمایهها افزایش یابند و به حداکثر برسند. این امر در زمینه کارهای بزرگ و یا درباره کارهای کوچک تولیدی یکسان است و در جهان سوم مشکلات شهری به این دیدگاه مربوط میشود.
2- توسعه پایدار ضعیف :طی این دیدگاه هدف با ارزشی تعقیب میگردد و آن عبارت است از "رشد سرمایه داری را با امور محیطی ترکیب کردن." طی این هدف اینگونه نکات بررسی میشوند که اصول اقتصادی نئوکلاسیک را میتوان در حل مسائل محیطی به کار برد. لازمه اهداف سیاستگذاری در زمینه توسعه پایدار ضعیف در نظر گرفتن رشد اقتصادی است، اما طی آن هزینهةای محیطی نیز مورد توجه قرار میگیرند. و برای این منظور حساب معینی تعیین میگردد. این امر ممکن است، زیرا در اینجا محیط بعنوان منابع قابل اندازهگیری در نظر گرفته میشود. طی این دیدگاه منابع محیطی به عنوان سرمایههای ثابت تلقی میشوند، در حالی که اقتصاد مجاز است به دنبال هر آرمان و هدف اجتماعی مناسب برود. طی این دیدگاه برای پایداری دو نوع ابعاد اصلی تعریف میشود
1- توسعه پایدار که چنین معنی میشود: رشد پایدار با توجه به سرانه درآمد واقعی طی زمان و با توجه به اهداف رشد اقتصادی رسمی بدون تخلیه ذخیرههای سرمایههای ملی،
2- نکته دو به استفاده پایدار از منابع و محیط، بشرطی که سرمایههای محیطی کاملاً تخلیه نشود، توجه میکند. توسعه پایدار ضعیف نفوذ افزایندهای بر آژانسهای بینالمللی داشته است که این امر شامل بانک جهانی سازمان ملل متحد میشده است و تقریباً هم معنی مدیریت محیطی تلقی شده است. در این باره طبیعت به عنوان تولید کننده مصالح و عوامل و ثروت محیطی فرض میشود که هر دو فرم ثروت اندوزی با اهداف اجتماعی مربوط میشود. و بدتر اینکه در این دیدگاه طبیعت به عنوان عامل پر از ثروت است که این ثروت باید در اختیار انسان قرار گیرد.
اما دیگران کمی از این موقعیت عقب مینشینند و میگویند: ثروت اندوزی از طبیعت از جهت مصالح و ثروت محیطی در واقع باید مانند یک شریک با طبیعت تلقی شود. اما دراین باره باید از مدیریتهای پیشرفته و دارای فکر روشن و با ابزار تکنولوژی پیشرفته استفاده نشود که قادر باشند کاملاً پارهای از جهات طبیعت را تحت نفوذ خود درآورده و ثروت خود را چندین برابر افزایش دهند.
اگرچه در این روند قرن هیجدهمی بناچار کاربرد ابزاری مانند ارزیابی نتایج تصمیمگیری محیطی تجزیه و تحلیل هزینه و سود، و ایجاد و قیمتهای سایه محیطی و غیره را نیز قبول کردهاند. مخالفان این دیدگاه بحثهای، متضادی دارند. گروهی آن را مانع رشد اقتصادی میدانند. و گروه دیگری آن را مخرب ساختار محیطی تلقی میکنند. بنابراین محافظت محیطی در این باره یک عامل کلیدی در زمینه هدفگذاری و سیاستگذاری شناخته شده است. در این باره توسعه شهری نامنظم خود تبدیل به بحث مهمی می گردد.از این روهم باید در کلیه قوانین شهری تجدید نظر گردد و هم باید سیاستگذاران سطح بالای ممالک در تنظیم سیاستهای خود به ارزشهای محیطی نادر توجه کافی مبذول نمایند. گرچه غالباً مدیران محیطی مسایل محیطی استانها را به فراموشی میسپارند. به عنوان مثال ما در ایران هیچگاه در موارد آلودگی محیطی شهرهایی مثل تبریز و اصفهان و مشهد بحثی به میان نیاوردهایم. تنها گاهی مسئولان در مورد آلودگی هوای تهران و اینکه باید در زمینه از دور خارج کردن پارهای از اتوبوسها و مینیبوسها و سواریهای دودزا اقداماتی معمول گردد، حرفهایی زدهاند که حرفهای آنان از دایره حرف بیرون نرفته و در همان دایره باقی مانده است و هوای تهران همچنان بشدت آلوده است.
3- توسعه پایدار قوی طرفداران این دیدگاه مدعی این نکته هستند که پیش شرط هر گونه توسعه اقتصادی، محافظت محیطی است. آنها به سیاست گذاران سطح بالای ممالک اروپایی توصیه نمودهاند که در زمینه تنظیم سیاستهای اقتصادی خود محافظتهای محیطی را نیز با آن سیاستها ترکیب نمایند، به عبارت دیگر هر گونه توسعه اقتصادی باید طوری انجام شود که محیط لطمه نخورد و اگر از ثروت محیطی استفاده میشود هزینههایی باید تعیین گردد تا مخصوصاً منابع تجدیدپذیر اقتصادی کاملاً از بیخ و بن تهی نشوند، و هم چنین صنایع فاضلابها و دودهای خود را بدون تصفیه کامل به محیط رها نکنند. مدتی است چنین سیاستهایی عملاً در پارهای از کشورهای اروپایی اجرا شده و کشورهای معین اروپایی سعی کردهاند کلیه فاضلابها تصفیه و بعد به رودخانههایی مانند تایمز و راین و دانوب ریخته شوند. اکنون آب این رودخانهها کاملاً زلال شده و در کنار آنها مکانهایی برای گشت و گذار مردم فراهم شده است. از این گذشته در انگلیس غالب اتومبیلها از فیلترهای تصفیه دود استفاده میکنند. در نتیجه با وجود متروی لندن و تدابیری از نوع فوق هوای لندن دیگر آلوده نیست. به صورت کلی طی دیدگاه فوق هر گونه سیاست گذاری اقتصادی با عطف توجه کامل نسبت به سرمایههای محیطی، چه آنهاییکه تجدیدپذیر هستند و چه آنهاییکه قابل تهی شدن هستند، مورد توجه قرار میگیرد و تصویب میشود. در این باره محافظت از این گونه سرمایه محیطی که ارزش نگهداری آنها مسلم است (جنگلهای مناطق حاره) یا اینکه باید آنها را توسعه بدهیم (خاکهای پست شده) بایدتوجه داشت که انجام این گونه عوامل نیاز به تنظیم بازار و مداخله اولیای امور استان دارد، که باید سلسله وسیعی از ابزار را به کار برند و هم چنین در موارد خاص وقتی تغییراتی در اقتصاد محلی رخ میدهد که کاربرد پایدار منابع محیطی مورد نیاز میشود درگیری مجامع محلی الزامی میشود. در این دیدگاه توجهی کمی به دیدگاه کمی مبذول میشود، اما به هر حال رشد کیفی بیشتر مورد توجه است، در عین حال اهداف رشد اقتصادی نیز کماکان مورد توجه سیاست گذاران توسعه پایدار قرار دارد. اگر چه این دیدگاه گاهی به نظریات و سیاستهای دیدگاه توسعه پایدار ضعیف متمایل میشود و گاهی به مسیر دیدگاه توسعه پایدار قوی بر میگردد. ولی به هر حال در این دیدگاه استفاده از ابزار سیاستگذاری مهم است. برای مثال ابزار قانونی، اقتصادی قانونی، برنامهریزی کاربردی اراضی، برانگیزانندههای مالی و ابزار اقتصادی مانند مالیتهای فضای سبز و جریمههای آلوده کنندهها، منابع قابل معامله، انواع تشویقها، طرحهای باز پس دادن سپردهها، تشویق به تغییر رفتار و انطباق با قوانین، از طریق اطلاع رسانی و آموزش و ترغیب عموم مردم. در این باره تغییر رفتار درانواع مصارف کالاها با هدف صرفهجویی مورد نظر دیدگاه توسعه پایدار قوی است. در مدل توسعه پایدار قوی، ابزار قانونی و اقتصادی برنامهریزی بر روی مدیریت منابع متمرکز شده است. در این باره همچنین سطح وسیعی از موضوعات اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، توجهی که بر روی شاخص توسعه پایدار نیز متمرکز میگردد.
4- مدل ایدهآل :توسعه مدل ایدهآل توسعه پایدار یک نظر عمیق و وسیع است که هدف آن تغییر ساختار اجتماع، اقتصاد و سیاست است، به صورت کلی اجزای این سیستم طوری چیده شده است که رفتار انسان را نسبت به محیط و طبیعت اصلاح کند. به این دلیل این دیدگاه را دیدگاه اکولوژیست نیز نامیدهاند که اکولوژیستهای افراطی نیز آن را قبول کردهاند . این مدل توسعه پایدار خالص را در نظر میگیرد. جاییکه هر چه در طبیعت میگذارد و یا در آن مینشاند به همان مقدار از آن بر میدارد در این باره هیچگونه فرمی از رشد کلی به زبان کمی اندازهگیری نمیشود، زیرا که قرار است خود بشر در این اکوسیستم زندگی کند، به عوض آن رشد مورد نظر با معیارهای کیفی زندگی اندازهگیری میشود، نه با استانداردهای زندگی. مدل ایدهآل توسعه پایدار تنها به زندگی انسان فکر نمیکند، بلکه کلیه عوامل زنده و غیره زنده بجز انسان را بسیار پرارزش تلقی میکنند. زیرا ارزشهای ذاتی و اصل اینگونه عوامل برای زندگی انسان بسیار مفید است. از سوی دیگر این مدل در جستجوی معیارهای برابری برای فرمهای گوناگون زندگی است. در این باره نیز مدل ایدهآل توسعه پایدار نوعی مدل کلی نگر را که به روابط متقابل، اعمال متقابل و مکانهای متقابل عناصر زندگی توجه دارد، مورد استفاده قرار میدهد. و نهایتاً در این مدل، "ارزش" در فرایند طبیعی و گروهها نهفته است، و نه در هستی مجرد زندگی افراد. و به این ترتیب در این مدل ابعاد اجتماعی توسعه پایدار بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و معیارهای اندازهگیری موجود را در زمینه کیفیت زندگی کافی نمیبیند و پیشنهاد مینماید شاخصهای بیشتری در زمینه اندازهگیری کیفیت زندگی فراهم گردد. طرفداران این دیدگاه میگویند که تا کنون کارهای تحقیقاتی زیادی در زمینه این مدل انجام شده است که در خارج از سیستمهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارند. برای مثال سازمانهای غیرانتفاعی خصوصی دراروپا کارهای کیفی قابل توجهی انجام دادهاند که به تعریف و تشخیص ثروتهای غیر پولی، کمک قابل توجهی میکند. اگر این مدل ایدهآل توسعه پایدار توسعه یابد میتواند این گونه فعالیتها را با سیستمهای حسابداری اقتصادی سابق ترکیب کند. مخالفان این نظریه به اجرای سیاستهای آن ایراد میگیرند، اما در عین حال با این نظر که" در مصرف منابع زمین باید حد اعتدال را مراعات کرد و از آنچه باقی مانده محافظت نمود، آنچه را که تجدیدناپذیر است نباید بیمهابا مصرف کرد و دور انداخت، نباید محیط زندگی را آلوده کنیم و نتایج آن را که خود زندگی را نابود میکند از نظر دور بداریم"، موافق هستند. اکولوژیستها در زمینه محافظت محیطی اعتقاد به فراهم نمودن محدودیتهای معینی در زمینه فعالیت اقتصادی هستند. به همین دلیل این نظریه مقبولیت قابل توجهی نیافته است، زیرا پارهای از کشورهای صنعتی جهان در زمینه قبول مفاهیم توسعه پایدار به حداقل تغییرات سیاسی در زمینه توسعه پایدار ایدهآل تن دادهاند. آنها معتقدند که محدودیت اقتصادی به عدم توسعه اقتصادی- کالبدی و قدرت سیاسی خواهد انجامید. به این ترتیب چهار نوع دیدگاه توسع پایدار هر کدام به جهاتی از توسعه نظر دوختهاند. در هر چهار نوع دیدگاه این فعالیتهای اقتصادی و صنعتی است که ایجاد مسأله مینماید. از سویی توسعه کشورها مبتنی بر توسعه اقتصادی است و از سوی دیگر همین توسعه اقتصادی که به دنبال آن توسعه صنعتی مطرح میشود، خود ایجاد کننده مشکلات محیطی است. بنابراین ضرورت زندگی انسان که اکنون به خطر افتاده، توسعه پایدار را امری الزامی مینماید.
دیدگاههای جدید در توسعه پایدار شهری:
در
بیشتر کشورهای در حال توسعه تأسیسات زیربنایی، تکنولوژی و نیروی متخصص
مورد نیاز صنعت در شهرها وجود داشتهاند؛ لذا غالب فعالیتهای اقصتادی و
تولیدی در کنار این شهرها شکل گرفته و باعث رشد سریع آنها شده است. از طرف
دیگر تمرکز سرمایهها در شهرهای بزرگ باعث دوگانگی اقتصادی شده و همان گونه
که اقای جان فریدمن (Friedman, 1982) مطرح مینماید، این گونه شهرها مانند
پمپ قوی، سرمایهها و نیروی انسانی کارآمد را به خود جلب میکنند و باعث
تخلیه آنها از دیگر مناطق و مخصوصاً مناطق محروم میشوند و ایجاد دوگانگی
اقتصادی در منطقه مینمایند. یکی از اثرات توجه خاص به صنعتی کردن جوامع و
تمرکز سرمایهها در کنار شهرهای بزرگ رشد سریع شهرنشینی میباشد. بیشتر
برنامه ریزان در کشورهای در حال توسعه معتقدند که رشد اقتصادی رابطه
مستقیمی با شهرنشینی دارد.
آقای متور (Mathur, 1998) در مطالعات خود در کشورهای جهان سوم، به این نتیجه میرسد که روند رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه و افزایش رشد طبیعی جمعیت، دو عامل اصلی در شهرنشینی ومخصوصاً تمرکزجمعیت درشهرهای بزرگ میباشندکه باعث برتریت یا (Urban primacy) میشوند.
اقای
سیمونز (Simmuns, 1994) مطرح مینماید که توسعه اقتصادی و تمرکز سرمایه ها
به روند رشد شهرهای بزرگ دامن زده و عوامل مؤثر را چنین میداند :
- برنامه بهداشت عمومی که از میزان مرگ و میر میکاهد.
- تمرکز صنایع در کنار شهرهای بزرگ
- تمرکز ساختمانها و فعالیتهای دولتی در کنار شهرهای بزرگ
-
مکانیزه و مدرنیزه شدن وسایل تولیدات کشاورزی که باعث آزاد شدن کشاورزان و
ازدیاد بیکاری آنها و مهاجرت به شهرها و مخصوصاً شهرهای بزرگ میشود. باید
توجه داشت که اختلاف سطح درآمد شهری و روستایی یکی از عوامل مؤثر در
مهاجرت روستایی به شهر و شهرهای بزرگ میباشد.
واضح است که تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ مشکلاتی را برای اینگونه شهرها به وجود آورده و بیشتر برنامه ریزان شهری و منطقهای معتقد هستند که رشد بیرویه شهرها و شهرهای بزرگ هزینههای زیادی را برای دولتها ایجاد میکند. به عنوان نمونه، کمبود مسکن، عدم دسترسی به خدمات شهری، ازدحام و نهایتاً از بین رفتن محیط زیست. آقای الشخص (El-shakhs, 1994) اثرات عمده تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ را در سطح کلی Macro و در سطح کوچک Micro چنین مطرح مینماید :
1- تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ از رشد شهرهای کوچک و روستاها میکاهد.
2- این تمرکز به پراکندگی منطقهای و عدم تعادل بین گروههای اجتماعی دامن زده و ایجاد عدم ثبات میکند.
3- تمرکز باعث از بین رفتن زمینهای زراعی برای ساختن مسکن میشود. از نظر سطح کوچک Micro این تمرکز باعث :
- کمبود خدمات اجتماعی، فرهنگی میگردد.
- عدم استفاده صحیح از زمین میشود.
- نیاز به حمل ونقل بیشتر و باعث بالا رفتن هزینهها میگردد.
- باعث بالا رفتن کم کاری و بیکاری میگردد و مخصوصاً برای افراد فقیر و کم درآمد
- ایجاد کپر و حاشیه نشینی شهری میشود. - باعث ازدحام و از بین رفتن محیط زیست میگردد.
توسعه پایدار باید برای جوامع شهری در آینده در نظر گرفته شود، به صورتی
که علاوه بر اینکه مشکلات شهرهای بزرگ را حل میکند، از به خطرافتادن زندگی
نسلهای آینده جلوگیری به عمل آورد. توسعه پایدار باید در جهتی حرکت نماید
که از منابع به صورت عاقلانه و اندیشمندانه استفاده شود و زندگی نسلهای
آینده را به خطر نیاندازد.
نظریه قطبهای رشد:
بعضی
از برنامه ریزان رشد شهرهای بزرگ را در مراحل اولیه توسعه الزامی میدانند
و تمرکز سرمایهها و نیروهای انسانی را عامل توسعه در نظر گرفتهاند. و
معتقد هستند که ایجاد صنایع و سرمایهگذاریها صنعتی مخصوصاً در کنار شهرهای
بزرگ و مناطقی که دارای پتانسیل رشد هستند، باعث میشود که همانند موج به
سایر نقاط و مناطق محورم سرایت و پخش گردد و اثر آن به دورترین نقاط هم
برسد. این طرز تفکر مورد انتقاد بسیار از برنامه ریزان قرار گرفته است.
به
عنوان مثال آقای روندنیلی(Rondinell, 1999) مطرح مینماید که چنین طرز
تفکری با شکست مواجه شده و تجمع سرمایه ها و نیروی انسانی در شهرهای بزرگ
نمی تواند توسعه را به نقاط محروم و شهرهای کوچک انتقال دهد و حتی در بعضی
از کشورها این روش باعث دوگانگی اقتصادی شده است.
توسعه اکروپلتین :
در
اوایل سال 1980 میلادی یک مدل برنامهریزی غیرمتمرکز به نام اگروپلیتن
توسط جان فریدمن (Jahn Friedman, 1973) مطرح گردید. هدف از این برنامه
ایجاد همبستگی مابین شهرها و روستاها ، آشنا کردن مردم محلی و روستاها به
زندگی شهری و سهیم کردن آنها در توسعه و عمران مناطق بوده است. این تئوری
بر روی گسترش صنایع کوچک که نیاز به تخصصهای بالا ندارد تأکید مینماید. و
همچنین بر خودیاری مردم تکیه میکند. این طرح تشکیل شده است از واحدهایی از
یک منطقه که دارای شهری مبنی بر 10000 تا 25000 جمعیت و تعدادی روستا که
دارای تراکم 200 نفر در کیلومتر مربع باشند و محدوده این طرح عبارت است از
منطقهای با شعاع 5 الی 10 کیلومتر مربع که با دوچرخه میتوان آن را طی
نمود. مجموع جمعیت منطقه بین 50000 تا 150000 در نظر گرفته شده و فرض بر
این است که اغلب مردم این ناحیه به کشاورزی مشغول هستند. پر واضح است که
تعیین چنین مناطقی برای توسعه تا اندازهای مشکل و در بعضی موارد امکان
پذیر نمی باشد. آقای هانسن (Hansen, 1990) دو مشکل اساسی را در این رابطه
مطرح مینماید :
- ساختار سیاسی اغلب کشورهای جهان سوم با این طرح هماهنگی ندارد.
- این طرح واقعیت پیشرفت و ارتباط خارجی را فراموش کرده است. بعضی از
برنامه ریزان معتقد هستند که چنین طرحی یک مفهوم ایدهآل نگر بوده و در عمل
با مشکل رو به رو میشود.
رشد شهرهای کوچک و متوسط:
بعضی از برنامه ریزان، شهرها و مراکز رشد شهری را تنها راه برای توسعه مناطق میدانند و برای حل معضلات و مشکلات آینده شهرهای بزرگ پیشنهاد میکنند که شهرهای کوچک و متوسط که بین 100000 تا 500000 جمعیت دارند در کشورهای جهان سوم باید رشد نمایند تا بتوانند مهاجرتهای روستایی را از شهرهای بزرگ به سمت شهرهای متوسط سوق داده تا بتوانند از مشکلات شهرهای بزرگ در آینده بکاهند.
آقای
رودل (Ruddel, 1999) نظرات خود را در مورد نقش شهرهای کوچک و متوسط چنین
مطرح مینماید که توسعه شهرهای کوچک و متوسط روش مناسبی برای توسعه فضایی و
ایجاد رشد اقتصادی و تعادل اجتماعی است و میتواند به عنوان شقی در مقابل
رشد شهرهای بزرگ عمل نماید. ایشان چنین مطرح مینماید که باید سرمایه ها را
از شهرهای بسیار بزرگ به سمت شهرهای کوچک و متوسط سوق داد. آقایان هاردوی و
سترویت (Harday and Sutherwaite, 1998) پنج دلیل را بر اهمیت رشد شهرهای
متوسط در توسعه مناطق مطرح مینمایند که میتوان به عنوان شقهایی در مقابل
رشد بیرویه شهرهای بزرگ مطرح نمود :
- غالباً شهرهای کوچک ومتوسط هستند که بیشتر روستاییان با آنها در ارتباط اند. به عنوان مثال مدرسه، مراکز بهداشتی، مراکز سرویس دهی کشاورزی به کشاورزان و بازار فروش تولیدات کشاورزان بیشتر در شهرهای کوچک و متوسط وجود دارند.
- اغلب مدیریتهای دولتی در سطح مناطق در شهرهای کوچک و متوسط وجود دارند. توسط این مراکز دولت میتواند به مشکلات و مسایل روستاهای اطراف پی برد و نیز به امکانات موجود در منطقه آگاهی پیدا کند.
- بعضی از این شهرها نقش مهمی در تولیدات کشاورزی و بسته بندی و انتقال به مناطق دیگر و مخصوصاً شهرهای بزرگ را دارند.
- سیاستهای دراز مدت نشان داده است که سوق سرمایهها به سمت شهرهای کوچک و متوسط باعث ثبات منطقهای گردیده و از رشد بیرویه شهرهای بزرگ جلوگیری مینماید. با مطالعه این سه نظریه به این نتیجه میرسیم که نظریه قطبهای رشد به دلیل عدم پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ مابین سکونتگاهها در کشورهای در حال توسعه کارآیی نخواهد داشت.
و نظریه اگروپلیتن به دلیل ایده آل نگری و دور بودن از واقعیت در کشورهای در حال توسعه مثل ایران کارایی منطقی نخواهد داشت و نهایتاً در بعد فضایی رشد شهرهای کوچک و متوسط که دارای آستانه جمعیتی لازم برای سرمایه گذاری هستند، میتواند در آینده به عنوان مکانهایی برای مهاجران ساماندهی شود و از تهاجم به شهرهای بزرگ جلوگیری به عمل آورد و توسعه پایدار را در این جوامع محقق نماید.
مطلب برگرفته از سایت مدیریت مرجع شهری به آدرس
http://urbanmanagement.ir/?Type=Modules&Module=TextModule&Code=108